دزدی های خاندان پهلوی زیر ذرهبین/ ملک چند هکتاری به سفارت فخیمه انگلیس بخشیده شد!
تاریخ انتشار: ۴ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۱۷۹۸۱۶
این مستند که در استانهای خوزستان، خراسان جنوبی، هرمزگان، گیلان و گلستان تصویربرداری شده، با ارائه اسناد و گفتگو با مردم محلی و کارشناسان به بررسی ابعاد مختلف این ماجرا پرداختهاست.«جوان» در گفتگو با امیر اطهر سهیلی به عنوان یکی از دو کارگردان سازنده این مستند در رابطه با فرم،روایت و محتوای آن گفتگو کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در مورد خیانتهای گسترده پهلویها آثار متنوعی در حوزههایی مثل فیلم، سریال، کتاب و حتی مستند تولید شدهاست، چطور شد که به مسئله سرقت زمینهای مردم توسط خاندان پالانی پرداختید؟
یک تحقیق و پژوهشی از طرف خانه مستند انقلاب اسلامی در مورد اسناد و زمینهایی که از مردم گرفته شده به من داده شد. در واقع مسئله به خیلی قبلتر از روی کار آمدن پدر و پسر پهلوی بر میگردد؛ مثلاً بحث غصب و گرفتن زمینهای مردم در بعضی استانها مثل استان گیلان در دوران پهلوی برجسته است و از ادوار گذشته نیز به چشم میخورد. یا به طور مثال در مورد برخی استانهای جنوبی ما مثل خوزستان قبل از دوران پهلوی سرقت و غصب زمینهای مردم آغاز شده و پهلویها به انتهای آن رسیدند!
منظورتان این است که خاندان پهلوی به تهدیگ کار رسید؟!
دقیقاً؛ بعضی از اینها مانند خاندان علم در خراسان از زمان نادر شاه حضور داشتند و کار تصاحب و سرقت املاک مردم را شروع کردهبودند! یک جاهای دیگری از کشور هم اتفاقات مشابهی در حال رخ دادن بود و مردم تحت ستم و ظلم خانها و خانزادهها بودند.
برگردیم به انگیزه شما برای ساخت این مجموعه مستند.
پس از دریافت این پژوهشها و مطالعه آنها برای من خیلی جذاب بود یک زمینی که متعلق به یک کشاورز بوده، اما آن کشاورز هیچ حقی در مورد زمین آبا و اجدادی خودش نداشته یا حتی هیچ حق مالکیتی در مورد خانهاش هم نداشته و همه چیز در اختیار خان منطقه بودهاست. سالها قبل به یکسری سوژههایی در مورد سازمان اوقاف در روزگار انجام انقلاب سفید شاه رسیدهبودم که نشان میداد در آن روزگار برخی از خانها به خاطر در امان ماندن ملک و املاکشان و از ترس تصاحب آنها توسط شاه مملکت، آنها را وقف میکردند. این سوژه آن زمان برایم جذاب بود ولی از آنجایی که علاقهمند به ساخت مستندهای اجتماعی یا مستند داستانی بودم هیچوقت به دنبال ساخت مستند تاریخی نبودم.
علت جذابیت ساخت مستندهایی در ژانر اجتماعی یا داستانی برای شما چه بود؟
علتش این بود که گمان میکنم در آن ژانرها موفقتر هستم. به هر ترتیب ساخت این مستند هم برای خودم محکی بود در بحث تغییر ژانر که یک فضای جدیدی را تجربه کنم و هم اینکه داستان مستند در این بلبشوی اجتماعی که امروز در جامعه ایجاد شده جذابیت بیشتری برایم داشت. به قول دکتر اباذری که میگوید «ما الان هر چقدر هم مشکل داشته باشیم رجوع کردن به یکی از ننگینترین حکومتهای دوران ایران خیلی اتفاق بدی است ما چیزی در آن ایام نداشتیم که حالا بخواهیم به خوبی از آن یاد کنیم آن هم دورانی که اگر کسی کتاب صمد بهرنگی در خانهاش داشته دستگیر و زندانی میشد.» همه این مسائل در کنار هم باعث شد تا من برای ساخت این سوژه و مستند تاریخی مصمم شوم.
طبق اعلام قبلی این مستند از روز شنبه هفته آینده در پنج قسمت روی آنتن میرود و ظاهراً هر قسمت آن به ماجراهای یکی از استانهای خوزستان، خراسانجنوبی، هرمزگان، گیلان و گلستان میپردازد. در این مورد توضیح بیشتری میدهید؟
واقعیت این است که من کارگردانی چهار استان از مجموع پنج استان خوزستان، خراسانجنوبی، هرمزگان، گیلان و گلستان را به عهده دارم و یکی از آنها به عهده دوست خوبم آقای مهدی فلاحی است. ما پنج استان را داریم که ماجراهای هر استان در قالب یک قسمت کوتاه ساخته شده و امیدوارم به موضوع برخی استانها در قسمتهای این مستند کمی مبسوطتر پرداخته شود، چون من در رابطه با بحث استان گلستان حدود ۵۰ تا سوژه برای بررسی داشتم که همه آنها خوب بودند و قابلیت اینکه ساعتها روی آنها کار شود را داشتند. ببینید! مسئله مستند املاک ملت این است یک سهمی را که متعلق به من نوعی هست پس بگیرم و این خیلی موضوع مهمی است، چون یک ملکی یا چیزی که مال خودم بوده به زور از من گرفتهشده تا جایی که حتی در اسنادی که بعدها برگشت داده شدند به این غصب و تصاحب اعتراف کردند! من در رودسر یک سندی را مطالعه کردم که اتفاقاً آن را در مستند هم نمایش میدهیم که محمدرضا پهلوی در یکی از این اسناد برگشت داده شده نوشتهاست «به واسطه آنکه در دوران رضا شاه کبیر، شاه مملکت جبراً و غصباً این ملک را از شما گرفته در قبال پرداخت ۴۵۰ ریال سند آن را تحویل بگیرید». نکته اینجاست که فقر مردم به اندازهای بوده که طرف توان پرداخت این پول را برای بازپسگیری ملک غصبشده شخصیاش هم نداشته.
پس در این مستند به غیر از دزدهای خانواده پالانی با اقدامات مشابه خوانینی که با پشتوانه حکومت مرکزی دست به غارت اموال و املاک مردم میزدند هم پرداخته شدهاست؟
آفرین! مثلاً در اهواز جریانهای وابسته به قدرت چنین اقداماتی را انجام دادهاند که در مستند به آنها اشاره میشود. ولی در رودسر و سراسر استان گیلان همه دزدیها توسط پهلویها صورت گرفتهاست. البته من خیلی نمیتوانستم وارد مباحث تاریخی مرتبط با این دزدیها بشوم، چون مثلاً مواردی وجود دارد که در مستند هم هست و نشان میدهد که خان یا شاهوقت یک ملک چند هکتاری به سفارت فخیمه انگلیس بخشیده است! که متأسفانه همین الان آن ملک به نام سفارت انگلیس سند منگولهدار دارد. نمونههای این اتفاق در شهرهای مختلف خیلی وجود داشته که در مستند است.
فرم و روایت این مستند چگونه است؟
داستان من فرم تاریخی دارد و به همین علت روایت تاریخی و نریشنهای متنوعی دارد، ولی من در هر استان با توجه به رویکردی که داشتم، فرم فیلمسازی خاصی داشتم؛ مثلاً یک نیمچه روایت داستانی چندگانهای در ابتدا، میانه و انتهای مستند روایت کردم. در این مستند برخی اسناد و تصاویر برای اولینبار است که نمایش داده میشود. در هر قسمت یکسری روایت مردمی و اسناد داریم که در بخش دیگری توسط یک کارشناس تاریخی با استفاده از سندهای مکتوب، استناد بخشی میشوند و به آنها وجهه علمیتری میدهد. ضمن اینکه از شعر فولکلوریک هر استان استفاده کردم، به بافت سنتی آن منطقه هم نزدیک شدهام، البته اینکه چقدر کار موفق بوده یا نه باید منتظر بازخورد مخاطبان بمانیم.
2323
کد خبر 1734615منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: رضاخان پهلوی زمین خواری انگلیس استان ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۷۹۸۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مادر شاه چگونه رحیم علی خرم را به ثروت افسانهای رساند؟
همشهری آنلاین: رحیمعلی خرم مقاطعهکار معروف زمان پهلوی و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) در آن زمان، روزگاری یک کارگر ساده آسفالتکار بوده که بواسطه آشنایی اتفاقی با مادر شاه به یک سرمایهدار بزرگ تبدیل شد. رحیمعلی فرزند بیکعلی حدود سال 1300 در روستای کوهپایه زبیر از توابع ساوه متولد شد. او در جوانی با هدف یافتن شغل و کسب درآمد راهی تهران شد و به لطف جثهای قوی و نیرومند در یک پروژه آسفالتکاری در پایتخت به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد. از قضا این گروه آسفالتکار یکی از روزها برای ترمیم معابر کاخ سلطنتی به سعدآباد رفتند و همان جا نقطه آغاز ارتباط خرم با دربار پهلوی بود چرا که مادر شاه در محوطه کاخ وی را دید و همان روز او را به حضور خود فراخواند. گفته میشود علت راهیابی خرم به دربار، روابط غیر عادی او با ملکه مادر بوده است. به این ترتیب آشنایی رحیمعلی خرم با مادر شاه نقطه آغاز ترقی او بود و از این زمان، این شخص به حکم ارتباط و وابستگی به مادر شاه، وارد چرخه فاسد حاکمیت پهلوی شد و به سرعت با برادران شاه وارد روابط اقتصادی شد. او با محمودرضا پهلوی و حمیدرضا پهلوی رابطه نزدیکی داشت و حتی قرار بود پسر خرم با دختر حمیدرضا ازدواج کند. داستان آشنایی رحیم علی خرم با مادر شاه در کتاب «من و فرح پهلوی»، نوشته اسکندر دلدم با جزئیات بیشتری آمده است. نویسنده این کتاب، اسکندر دلدم از افراد مورد وثوق دربار پهلوی و از نزدیکان دولتمردان این رژیم بوده است. او به دلیل شغل خبرنگاریاش، ارتباطات وسیعی با دربار و مقامهای تراز اول کشور داشته است. دلدم در خاطراتش در کتاب«من و فرح پهلوی» آورده است: مادر شاه، اکثر شبها در کاخ اختصاصی خود مجلس بزم به راه میانداخت و با آن سن زیاد به سه چیز علاقه داشت. یکی مصاحبت با مردان قوی هیکل و عظیمالجثه که آخرین آن، رحیمعلی خرم، مقاطعه کار معروف و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) بود. دوم به «سگ» علاقه مفرطی داشت و همیشه در اطراف او، حتی روی پاها و در بغلش چندین سگ از نژادهای مختلف دیده میشد. سومین سرگرمی مادر شاه، برپایی مجالس طرب بود. پای ثابت مجالس بزم و طرب ملکه مادر، خواننده کهن سال و قدیمی «ملوک ضرابی» بود که چندین مدال درجه اول همایون (مدالی که معمولا به فرماندهان عالی رتبه ارتش و رجال درجه اول سیاسی داده می شد) از شاه و مادرش گرفته بود! مادر شاه یک شوهر رسمی به نام آقای ملک پور داشت. من ملک پور را از نزدیک میشناختم. ملک پور علاوه بر کارها و مشاغلی که داشت، در کار خرید و فروش اتومبیل دست دوم نیز فعالیت می کرد و پاتوق او، نمایشگاه مرحوم شعبان رحیمی پور در ضلع جنوبی میدان فردوسی بود. بسیاری از رجال و امرای ارتش چون سپهبد کمال و سپهبد وشمگیر هم بعداز ظهرها در این نمایشگاه فعالیت اقتصادی داشتند. ماجرای آشنایی ملکه مادر با رحیمعلی خرم نیز بسیار خواندنی و جالب است. رحیمعلی خرم،کارگر ساده (آسفالت کار) بود و هیکل درشت و نخراشیدهای داشت. یک روز که خیابانهای کاخ سعدآباد را تجدید آسفالت میکردند، رحیمعلی خرم پس از کار زیاد و بعد از صرف ناهار مشغول چرت زدن و استراحت زیر یکی از درختهای محوطه کاخ سعدآباد بوده که از قضای روزگار، شاهین بخت و اقبال در اطراف هیکل نتراشیده و نخراشیده او به پرواز در میآید و مادر شاه که همراه با ندیمهاش از آن محل عبور میکرده و چشمش به هیکل غیرعادی کارگری که در آن آفتاب نیمروز به حالت طاق باز(!) خوابیده و دستمالش را هم روی صورتش کشیده بود، میافتد و بلافاصله میگوید این مرتیکه پدرسوخته را به کاخ اختصاصی بیاورید تا ببینم به چه جرئتی به این وضع فجیع(!) در ملأ مادرشاه خوابیده است! فورا رحیمعلی را بلند میکنند و به حضور والده مکرمه شاهنشاه میبرند و از همین لحظه، زندگی رحیمعلی دگرگون و کارگر آسفالت کار مبدل به بزرگترین مقاطعهکار آسفالت کار دستگاهها و ادارات دولتی میشود. خرم پس از این دیدار، مورد توجه مادر شاه قرار گرفته و به زودی صاحب مکنت و ثروت فوقالعادهای میشود. رحیمعلی خرم بعدها، محل کارگاه آسفالتپزی خود در جاده کرج را تبدیل به کاباره جزیره کرد و زمینهای اطراف آن را صاحب شد و پارک خرم (پارک ارم فعلی) را تاسیس کرد. خرم به وسیله ایادی خود در این پارک، زنان و دختران جوان و حتی زنان شوهرداری را که همراه با شوهر و فرزندان خود به این محل آمده بودند، میربود و در محل مخصوصی که در پارک برای خود ساخته بود، مورد تجاوز قرار میداد.
رحیمعلی خرم که در آغاز به عنوان مقاطعهکار آسفالت به ثروتاندوزی میپرداخت، کمی بعد با رانتخواری توانست اغلب قراردادهای پیمانکاری را به نام خود منعقد کند. حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات شاهنشاهی و دوست نزدیک شاه در این باره در کتاب«ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» مینویسد: «یک نمونه کوچک در مقایسه با سایر فعالیتها در سطح کشور عبارت بود از آسفالت خیابانهای تهران. شهرداری چندین سال متوالی با یک مقاطعهکار [که نام او رحیمعلی خرم بود] قرارداد بست که در طول یک سال در قبال فلان مقدار وجه (رقم به درستی خاطرم نیست ولی آنقدر بود که مقاطعهکار توانست برای هر سال 200 میلیون تومان به مقامات شهرداری رشوه دهد) مسئولیت آسفالت خیابانهای تهران را عهدهدار گردد. مقاطعهکار فوق، خیابانها را لکهگیری میکرد و در برخی خیابانها یک ورقه نازک چند سانتی آسفالت میریخت. در فصل زمستان به علت یخبندان، این آسفالتها درمیآمد و چالههایی در خیابانها ایجاد میکرد که رانندگی در خیابانهای تهران مسئله شده بود و زیانهای فراوانی به خودروها و به خصوص فنرهای خودرو وارد میکرد. این کار چند سال متوالی ادامه یافت و وضع را به محمدرضا گزارش دادم. محمودرضا برادر محمدرضا با این مقاطعهکار به طور صوری شریک بود و درصدی دریافت میداشت. نتیجه گزارش من فقط این شد که سال بعد با آن مقاطعهکار قراردادی بسته نشد ولی نه به سوءاستفاده در شهرداری کاری داشتند و نه به مقاطعهکار ایرادی وارد شد.»
رحیمعلی خرم با اشرف پهلوی هم رابطه خوبی داشت. ابوالحسن عمیدی نوری، روزنامهنگار و نویسنده، نماینده مجلس شورای ملی و از کارگزاران رژیم پهلوی، در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» در اینباره مینویسد: «یک روز که والاحضرت اشرف میخواست به اروپا برود خرم بیش از یکصد هزار دلار... از تمام صرافیهای تهران خرید و جمع کرد یعنی هشت میلیون ریال آن روز خرج کرد. آن اسکناسها را در بسته مخصوصی پیچید و به فرودگاه رفت و دست والاحضرت را ماچ کرد و آن بسته را تقدیم نمود.» در سال 1341 و در دوران نخستوزیری علی امینی، خرم به اتهام یک کلاهبرداری کلان به مبلغ 23 میلیون تومان تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی بازداشت شد. جالب این که در زندان نیز فسادهای خرم ادامه داشت. عمیدی نوری در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» به این نکته هم اشاره میکند و مینویسد: «در مدتی که خرم در زندان بود شبها به خارج از توقیفگاه خود میرفت و مشغول کسب بود. روزها هم توقیفگاه او در حقیقت محل کار او شده بود. خدا میداند در همان محل توقیفگاه او متجاوز از 40 میلیون تومان قرارداد مقاطعهکاری آسفالت با او بسته شد.» اما سرانجام با وساطت دربار و به ویژه ملکه مادر و برادران شاه از این اتهام فارغ شد. عمیدی نوری درباره حمایتهای خاندان سلطنتی از خرم هم مینویسد: «وقتی پرونده آسفالت تهران در دیوان کیفر به شدت تحت رسیدگی بود، بازپرس دستور توقیف خرم و دفاتر او را داده بود، اما دربار برای فرار او دست و پا میزد زیرا بعضی از شاهپورها و اشرف در کارهای او شرکت داشتند.» به این ترتیب رحیمعلی خرم با اتکا به پشتوانهای قوی همچنان میتازید. او در طول حکومت پهلوی با حمایتهای آشکار و پنهان خاندان پهلوی به ثروت افسانهای دست یافته بود که او را در دریف افراد با نفوذ در بسیاری از معادلات اقتصادی کشور قرار میداد و خرم از حیف و میل و پایمال کردن بیت المال ابایی نداشت. سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شعبه سوم دادگاه انقلاب رحیمعلی خرم را نمونه بارز مفسد فی الارض شناخت و به حکم این دادگاه خرم در سحرگاه 19 اردیبهشت 1358 به جوخه اعدام سپرده شد.
کد خبر 848155 منبع: همشهری آنلاین برچسبها تاریخ - اسناد پهلوی خبر ویژه کتاب - تاریخ تاریخ انقلاب اسلامی ایران تاریخ عمومی ایران فساد